به گزارش آرمان اصفهان؛ در زمانهای نهچندان دور ملت ما با شنیدن خبر آزادسازی جایی یا چیزی، شاد و مسرور میشدند، مثل آزادسازی خرمشهر؛ اما اخیرا بلایی بر سر این واژه «آزادسازی» آمده که باشنیدن نامش بندبند وجود شنونده میلرزد و در دل میگوید: یاخدا! باز چی رو آزاد کردند؟!
آزادکنندگان محترم کاری به هویت شیء آزادشونده و تبعات آزادشدنش ندارند و اصلا در مقوله آزادسازی تبعیضی بین دوغ و دوشاب قائل نمیشوند؛ یعنی از بنزین و سایر حاملهای سوخت گرفته تا نان و دلار و دانشگاه، کلا هرچیزی که به دستشان برسد را آزاد میکنند.
آزادکنندگان مذکور درست زمانی که ما فکر میکردیم اوضاع از این بد… ببخشید آزادتر نمیشود، باز ما را غافلگیر کردند و یک موجود دربندافتاده دیگر را آزاد کردند:« بلیت هواپیما!»
چند روز پیش نرخ بلیت هواپیما آزاد شد و مانند هر خلافکاری که آزاد میشود، از مرز گذشت! بله، بلیت هواپیمای تهران به مشهد طی ۴٨ساعت پس از آزادسازی از مرز ۵٠٠ هزارتومان گذشت.
آگاهان خبر دادهاند این چندمینبار طی چندسال اخیر است که بلیت نامبرده آزاد میشود و این خود نشاندهنده خلاف سنگین و کارنامه سیاه و گیرافتادنهای متعدد این بلیت است وگرنه چرا باید چندبار آزاد شود؟!
اما بگذریم. کاری به دربند یا آزادبودن این بلیت نداریم. تمرکز ما بر روی تبعات این آزادسازی است که تاکنون همان افزایش قیمت بودهاست، ولی رئیس سازمان هواپیمایی کشور نظر متفاوتی دارد و گفتهاست: «آزادسازی نرخ بلیت به معنای افزایش نرخ نیست، بلکه به معنای انعطاف در قیمتهاست.» برای درک هرچهبیشتر فحوای کلام ایشان، به این مثال توجهکنید:
کامبیز: «سلام آقا قباد! بیزحمت یککیلو گوجه بدین.»
آقا قباد میوه فروش: «چشم! حتما! بفرمایید! اینهم یککیلو گوجه. شد ١٢هزارتومان.»
کامبیز: «چی؟! داری گرونفروشی میکنی؟! الآن زنگ میزنم به تعزیرات.»
قباد: «اشتباه نکن کامبیزجان! این افزایش قیمت نیست. این انعطاف در قیمتهاست!»
کامبیز: «یعنی چی؟»
قباد: «یعنی الآن باتوجه به فصل سرد و عرضه کم و تقاضای زیاد و کیفیت بالا و رقابتیشدن تولید گوجه و هزینه بالای تولید و تحریم بذر گوجه و هزارتا چیز دیگه، موقتا یک پلقی قیمت گوجه را بالا بردهایم و مطمئنا در آیندهای نزدیک با افزایش تولید و کاهش هزینهها و… دوباره به نرخ واقعی و حتی زیر نرخ واقعی عرضه خواهدشد.»
کامبیز: «خب، خدارو شکر! خیالم راحت شد. حالا این آینده نزدیک تقریبا کی هست؟»
قباد: «به امید خدا همین که بهار بیاید و خربزه و خیار برسد، قیمت گوجه به نرخ واقعی بازخواهدگشت.»
کامبیز: «خدا را شکر! ممنونم آقا قباد! بفرما اینم ١٢تومن شما.»
قباد: «دِ نه دِ! اون ١٢تومن مال یکدقیقه پیش بود. الآن شد ١۴تومن. گفتم که قیمتها منعطف شده کامبیزجان!»
باتوجه به مثال فوق، درمییابیم که انعطاف قیمتها کلا چیز خوبی است. حالا شاید برای مصرفکننده و خریدار خوب نباشد، ولی حداقل برای عرضهکننده خوب است و همین هم جای شکر دارد!
اما مثالی هم داریم از مناسبات خانوادگی پساآزادسازی بلیت هواپیما:
مادر خانواده: «اینقدر اون پولای زبونبسته رو نشمر! مگه نمیدونی پول بر اثر شمردن کم میشه؟!»
پدر خانواده: «هفتادوهفت، هفتادوهشت، هفتادونه، نخیر. نمیرسه که نمیرسه! امسال هم باید قید مسافرت داخل کشور رو بزنیم. امسال هم فوقش بتونیم یک سفر دوبی یا استانبول یا آنتالیا بریم!»
پدر خانواده با چشمانی شرمسار در چشمان اشکآلود دخترش مینگرد و میگوید: «دخترم! منو ببخش! من تمام تلاشمو کردم، ولی درککن. قیمتها منعطف شده.
بنزین منعطف شده. بلیت منعطف شده. هتل منعطف شده. صرفه توی همون سفر خارجیه. انشاءا… سال دیگه وضعمون بهتر میشه و یک سفر داخلی میریم.»
بغض دختر میترکد و میگوید: «بازم سفر خارجی؟! من با چه رویی با دوستام روبهرو بشم؟! اونا امسال هم سفر داخلی میرن و عکساشونو توی اینستاگرام میذارن. آخه چرا ما اینقدر فقیریم؟! چرا؟!»
مادر دختر را در آغوش میکشند و هردو باهم میگریند.
روزبه خیرجو