به گزارش آرمان اصفهان، محمود احمدی نژاد لباس ورزشی پوشید و به میان ورزشکاران رفت و به سمت دروازه ابراهیم میرزاپور شوت روانه کرد یا با لباس تکواندو عکس گرفت و نشان داد که متفاوت ترین رئیس جمهور ایران است.
عصر ایران؛ مصطفی داننده- این روزها نام احمدی نژاد بیش از هر اسم دیگر طی روزهای اخیر در رسانهها و فضای مجازی دیده میشود.
به نظر میرسد احمدی نژاد و یارانش تصمیم گرفتهاند برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم خود را آماده کنند. اما شاید برای شما هم جالب باشد چرا میان این همه حضور و سخنان سیاستمداران، این محمود احمدی نژاد است که تبدیل به تیتر یک رسانهها میشود.
به طور مثال اگر محسن رضایی یا ولایتی اعلام کنند که در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال 96 شرکت میکنند، رسانهها به صورت عادی و در حد یک مقاله و یک گفتوگو به آن میپردازند و بعد ماجرا تمام میشود تا زمان ثبت نام انتخابات. داستان محمود احمدی نژاد اما فرق دارد.
رئیس جمهور سابق ایران به دلیل جذابیتهایی که دارد مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی و مردم است و همین وجه تمایز باعث شده است، او تبدیل به یکی از متفاوت ترین سیاستمداران ایرانی شود.
محمود احمدینژاد رئیس دولت نهم و دهم از همان روزهای ابتدایی نقش رئیس جمهوری متفاوت را نسبت به روسای جمهور گذشته بازی کرد.
او نه مثل هاشمی ادبیات ویژه داشت ونه مثل رئیس دولت اصلاحات فلسفی سخن میگفت، احمدینژاد مثل احمدینژاد سخن میگفت نه مثل یک رئیس جمهور و این باعث شد که تمام سخنان او از هرجا و هرمکان تبدیل به تیتریک رسانههای ایران و جهان شود.
چرا احمدی نژاد؟
احمدینژاد با اینکه اهل رسانه نبود و هیچ سابقه مطبوعاتی در کارنامه خود نداشت اما بهتر از هرکسی نقش رسانه را در پیش برد اهداف خود را شناخته بود و میدانست اگر میخواهد حرفهایش شنیده شود باید به گونهای سخن بگوید که خبرنگاران و اهالی رسانه سریعا اخبار سخنان او را تبدیل به تیتر اصلی رسانه خود کنند.
در این میان رسانه ایرانی و خارجی چندان متفاوت نبود، احمدی نژاد ادبیات خاص خودش را داشت، ادبیاتی که شبیه هیچ رئیس جمهوری نبود.
دوران هشت ساله احمدی نژاد پر است از تکیه کلامهایی که حتی برخی در زندگی شخص خود نیز با آن سروکار ندارند چه برسد به آنکه آن را از زبان عالی ترین مقام اجرایی کشور بشنوند.
برخی ادبیات احمدی نژاد را ادبیات عوامانه مینامند، اما میتوان آن را ادبیات هوشمندی و زیرکی هم نامید. سخنانی از این دست:
*از ترهبار نزدیک منزل ما خرید کنید. چرا از جاهای گران خرید می کنید. در محله ما قیمتها ثابت است.
*یک قصاب شرافتمند در نزدیکی ما زندگی میکند که از همه مشکلات مردم باخبر است و از وی هم اطلاعات مهم اقتصادی را میگیرم.
* وقتی کشورهای غربی شاهد رشد و پیشرفت ایران بودند هر روز یک قطعنامه تهیه کردند و در شورای امنیت علیه ما صادر کردند. من امروز به آنها میگویم آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامهدان شما پاره شود.
*ما انقلاب نکردیم که دموکراسی داشته باشیم.
*بازیکنان ما در صورتی که در جامجهانی نتیجه بگیرند، دوسوم مردم جهان را خوشحال میکنند.
*وقتی در خیابانها راه میرفتیم، به هر ساختمانی میرفتیم، همه توجهات به سمت هیئت ایرانی بود، کأنه هیچکس دیگری نبود.
من روز آخری که سخنرانی کردم، تقریباً همه سران بودند یکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسما..» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو تا آخر در یک حصن و حصاری رفتی»؛ این را من خودم هم احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیستوهفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند.
اینکه میگم مژه نزدند، غلو نمیکنم. اغراق نیست، چون نگاه میکردم، همه سران مبهوت مانده بودند.
انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشمها و گوشهایشان را باز کرده بود که ببینید از جمهوری اسلامی پیام چیست
*برخی از اینکه یک نفر روسریاش کمی عقب رفته، شلوارش کوتاه شده، یا پیراهنش عقب رفته، گلایه میکنند و میگویند جوانان فلان هستند، در صورتی که من میگویم جوانان کنونی ما خلاق و مصمم هستند. آنها شجاعانه در راه دفاع از میهن میایستند.
*هر مقدارکه دلتان میخواهد اخم کنید و فریاد بکشید، مطمئن باشید مشت و سیلی ملت ایران بر صورت زورگویان محکمتر فرود خواهد آمد.
*یک زن (اشاره به فاطمه رجبی) پیدا شده که مردانه حرف میزند، آنوقت شما بهش ایراد میگیرید؟
*هر وزیری که به استان شما نیامد خودم آن وزیر را به این استان میآورم.
*آقای باقری لنکرانی ( وزیر بهداشت دولت نهم) مثل هلو میماند آدم میخواد ایشون را بخورد
*خطاب به باراک اوباما: «دلیلی ندارد هر حرفی را که به تو توصیه کردند بزنی، بدان گندهتر از تو و گردن کلفتتر از تو هم نتوانستند از این غلطها بکنند. تو که جای خود داری».
*در یکی از کشورها دیدم که خانمی صبح خیلی زود در حال جارو کردن خیابان بود و اسم این را گذاشتهاند برابری زن و مرد.
*یک روز مهمان داشتیم، بعد از غذا ژله آوردند. یکی گفت این ژله خیلی مقوی است و آن مهمان گفت اگر مقوی است چرا میلرزد؟!
*آب رو بریز اونجا که میسوزه
*یک حرف هم از مادر عروس
* آن ممه را لولو برد
* سال گذشته که به عراق رفته بودم، گفتند یکی از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببیند. گویا مرخصی او هم رسیده بود. مثل خودمان که پس از ۴۵ روز در جبهه مرخصی میرفتیم، اما او یک ماه مرخصی را عقب انداخته بود تا ما را ببیند و من هم گفتم، بیاید.
وقتی آمد پیش ما گفت: افتخار میکنم با شما هستم. شما در دل ما جا دارید. وی سپس از من درخواست کرد با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و سپس معاونش هم همینطور. من زدم پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باشید
او نه جذابیت و قدرت کلام رئیس دولت اصلاحات را داشت و نه کاریزمای هاشمی را، پس باید متفاوت مینمود و چه چیز بهتر از ادبیات و سخنرانیهای بیپرده که عدهای در قالب مخالفان وی بگویند ادبیات او در شان یک رئیس جمهور نیست و موافقان شهردار سابق تهران بگویند ادبیات او، ادبیات مردم است، ادبیات همین مردم کوچه و بازار.
از روز اول سعی کرد متفاوت باشد، با کت و شلوار سفید راهی سازمان ملل شد برخلاف رسم همیشه که روسای جمهور با کت و شلوار تیره راهی تریبون سازمان ملل میشوند. سخن از حذف اسرائیل گفت، به اندازه تمام مهمانان سازمان ملل با رسانههای جهان مصاحبه کرد، گفت و شنید، سوال شد و سوال کرد و وقتی به تهران بازگشت، تیتر اصلی نیمی بیشتر از رسانههای جهان بود.
لباس ورزشی پوشید و به میان ورزشکاران رفت و به سمت دروازه ابراهیم میرزاپور شوت روانه کرد یا با لباس تکواندو عکس گرفت و نشان داد که متفاوت ترین رئیس جمهور ایران است.
همین تفاوتها باعث شده است امروز هم کسانی به دنبال احمدی نژاد باشند. این بدین معنی است که احمدی نژاد نه الزاما به خاطر محبوبیت بلکه به خاطر متفاوت بودن دوباره مطرح شده است.
عصر ایران