آرمان اصفهان
20:08 - دوشنبه 28 دی 1394

نگاهی به تبیین افلاطون از موسیقی بر اساس دیالوگ «قوانین»؛

نقش موسیقی در «تربیت» «شهروند»

حین اجرای این سرودها از آپولون تقاضا خواهند کرد تا اصولی را که بر نفس جوانان تأثیرگذار خواهد بود و آنان را به فضیلت و هماهنگی درونی سوق می‎دهد، فراهم کند.

به گزارش آرمان اصفهان؛ در شهری که افلاطون خواهان تأسیس آن است، هر نوع موسیقی اجازه‌ی ورود ندارد، چراکه برای شهروندان بسیار زیان‎آور است.

او معتقد است هنر موسیقی نوعی هنر بازآفرینی (تقلیدی) به شمار می‎آید؛ لذا باید در پی آن نوع از موسیقی برآییم که از هر جهت برآمده از نوعی بازآفرینی هنرمندانه از سرمشق خود می‎باشد. نباید به کسانی گوش کرد که می‎گویند معیار موسیقی، خوشی و «لذت/hédoné/pleasure» ناشی از آن است، بلکه باید در جست‎و‎جوی آن‌گونه موسیقی برآمد که از هر جهت با سرمشق خودش همانند باشد و از زیبایی حقیقی ناشی شود.

تربیت شهروندی یکی از فروعات شهروندی است که در سرزمین یونان بستر مناسب و شایسته‎ای را برای افراد «پولیس/شهر-دولت» فراهم می‎کرد تا بتوانند به‌عنوان یک شهروند خوب و نمونه، چه در جامعه (پولیس) و چه در سیاست از نقشی بسزا برخوردار باشند؛ لذا تأملات فلسفی در باب «تربیت/Education» از زمان افلاطون و تا حدودی فلاسفه‎ی بعد او، طبیعتاً در جهت تربیت شهروندان بود. نزد افلاطون آنچه را که آدمی باید سرلوحه‎ی زندگی خویش قرار دهد این است که پیوسته در جهت کسب «فضیلت/Virtue»{به یونانی، آرته/Arete} بکوشد و مطمئن‎ترین راهی که ما را به‌سوی فضیلت رهنمون می‎کند «تربیت» است؛ موضوعی که در آخرین و مفصل‎ترین اثر سیاسی افلاطون، دیالوگ «قوانین/Laws» محوریت تام پیدا می‎کند.

افلاطون یکی از نخستین فیلسوفانی بوده است که به طور منسجم به بررسی موسیقی و نقش آن در تربیت پرداخته است؛ لذا به جهت اهمیت این مقوله‎ در اندیشه‎ی این متفکر آتنی تمرکزی خواهیم داشت بر «موسیقی» به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ابزار‎های تربیت و همچنین ایجاد «هماهنگی/Harmony» در «نفس/Soul» شهروندان در دیدگاه افلاطون. البته لازم به ذکر است که اختصار در طرح مطالب این نوشتار به شدت رعایت شده است و رعایت این امر نیز صرفاً به دلیل گستردگی این مبحث در اندیشه‎ی افلاطون می‎باشد که به ناچار از حوصله‎ی این نوشتار نیز خارج است.

تربیت شهروندی در یونان طی دوره‎ی باستان (۴۷۹-۷۷۶ پ. م) ظهور کرد و در پی آن در دوره‎ی کلاسیک (۳۶۶-۵۰۰ پ. م) شکوفا شد، به‌طوری‌که در آن زمان از موضوعات برجسته در حوزه‎ی تفکر به شمار می‎آمد. هم فعالیت‎های آموزشی و هم ادبی-هنری، فرصت مناسبی را برای توسعه‎ی وضعیت شهروندی فراهم می‎کردند؛ افراد یا شهروندان نیاز داشتند تا یاد بگیرند و آموزش ببینند که چطور از ظرفیت‎های خویش استفاده کنند (Heater, ۲۰۰۴: ۱). یونانیان باستان اعتقاد داشتند که موسیقی و شعر دو جزء جداناشدنی از هم محسوب می‎شدند.

موسیقی در اساس، بخشی از فرهنگ یونان بود و در مراسم‌های مختلف، رقابت‎های ورزشی و جشنواره‎های مذهبی مورد استفاده قرار می‎گرفت و مهم‌ترین بخش تربیت یونانی در ایجاد شخصیتی خوب در نفس شهروندان به شمار می‎آمد (Shannon, ۲۰۱۵: ۱۵-۱۶). افلاطون (۳۴۷-۴۲۷ پ. م) به‌عنوان فیلسوف دوره‎ی کلاسیک، نه تنها در باب تربیت بلکه در باب جایگاه «هنر/تِخنه/Art/Techne» ازجمله موسیقی در تربیت نیز مباحث مهمی را در آثار خویش مورد توجه قرار داده است، به‌طوری‌که می‎توان گرایشات و تفاسیر مختلف در رابطه با هنر موسیقی و تربیت را در آثار سیاسی او {همچون دیالوگ «قوانین» } مشاهده کرد. در واقع موسیقی «بخش اصلی تجربه‎ی آموزش یونانی یا آنچه که آن‌ها پایدِیا/Paideia به معنی تربیت می‎نامیدند، محسوب می‎شد» (Efland, ۱۹۹۰: ۸-۱۲).

ازاین‌رو، افلاطون در تأسیس شهر خود هرآنچه که به تربیت آدمی مدد می‎رساند همچون موسیقی را (به‌واسطه‎ی تأثیر عمیقش در جان و نفس) مورد توجه و بررسی قرار می‎دهد.

در دیالوگ «قوانین» طرح تربیتی افلاطون به دو دسته کلی تقسیم می‎شوند: یکی قوانین مربوط به «پرورش جسم و تن/Physical Training» (ژیمناستیک-رقص) که باید از همان آغاز تولد و حتی پیش از تولد کودک یعنی دوره‎ی جنینی آغاز گردد و دیگری قوانین مربوط به نفس (ازجمله موسیقی) (Plato, ۱۹۹۷: ۷۹۵d). به باور «بارکر»، افلاطون هر دو روش تربیتی را برای رسیدن به یک هدف اخلاقی در نظر می‎گیرد، اینکه هر دو در شکل‎‌بخشی به شخصیت آدمی تأثیرگذارند. اگر ژیمناستیک را تربیت بدن برای به تحرک واداشتن نفس در نظر بگیریم، موسیقی فی‌نفسه و به طور مستقیم در تربیت نفس شهروند تأثیرگذار است (Barker, ۱۹۶۰: ۲۲۱-۲۲۲).

افلاطون ضمن تعریف فلسفی-تربیتی خویش از موسیقی به اهمیت و جنبه‎ی اثرگذاری آن بر نفس و فضیلتمند کردن آن اشاره دارد: «هنگامی که صدا با نفوذ و تأثیرگذاری خود بر جان و نفس آدمی آن را به‌سوی فضیلت هدایت ‎کند، موسیقی می‎نامیم…» (Plato, ۱۹۹۷: ۶۷۳a). به اعتقاد او، هر بخشی از زندگی انسان‎ها نیازمند به «ریتم/Rhythm» (وزن) و هماهنگی (موسیقی) است. تربیت کودکان از طریق موسیقی به آن‌ها می‎آموزد که چگونه از شخصیتی بافضیلت، هماهنگ و تربیت‎یافته برخوردار شوند (Sharma, ۲۰۰۲: ۲۹).

ولی پیش از همه باید به این دیدگاه افلاطون توجه کرد که موسیقی می‎تواند نفس فرد را به سمت خوبی و فضیلت یا خلاف آن یعنی «رذیلت/Vice» رهنمون کند. به باور او بایستی نفس جوانان را با استفاده از نغمه‎ها و موسیقی سحرآمیز (عالی‎ترین و زیباترین نغمه‎ها) که از عناصر درست و شایسته تشکیل شده‎اند تربیت و به‌سوی فضیلت و تناسب درونی رهنمون کرد (Plato, ۱۹۹۷: ۶۷۱a). بدین ترتیب، در شهری که افلاطون خواهان تأسیس آن است، هر نوع موسیقی اجازه‌ی ورود ندارد، چراکه برای شهروندان بسیار زیان‎آور است.

او معتقد است هنر موسیقی نوعی هنر بازآفرینی (تقلیدی) به شمار می‎آید؛ لذا باید در پی آن نوع از موسیقی برآییم که از هر جهت برآمده از نوعی بازآفرینی هنرمندانه از سرمشق خود می‎باشد. نباید به کسانی گوش کرد که می‎گویند معیار موسیقی، خوشی و «لذت/hédoné/pleasure» ناشی از آن است، بلکه باید در جست‎و‎جوی آن‌گونه موسیقی برآمد که از هر جهت با سرمشق خودش همانند باشد و از زیبایی حقیقی ناشی شود (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۷c-۶۶۸b).

البته افلاطون می‎پذیرد که لذت می‎تواند هدف موسیقی به شمار آید، اما تأکید می‎کند که موسیقی می‎تواند در خدمت فضیلت و پرورش آن مورد استفاده قرار گیرد، بدین منظور، او در دیالوگ «قوانین» توجه ویژه‎ای را به هنر موسیقی و ارزش تربیتی آن دارد که این توجه در ارتباط مستقیم با نقش تربیت موسیقایی «گروه سرایندگان یا کُر/Choreia-Chorus/ χορεία» مدنظر قرار می‎گیرد. افلاطون در کتاب دوم دیالوگ «قوانین»، تمرکز ویژه‎ای را برای تربیت موسیقایی به خصوص نقش «گروه سرایندگان-کُر» در این زمینه قائل است. این اصطلاح اساساً افلاطونی است و ضمن برخورداری از معانی دیگر، در اینجا به مفهوم تربیت شهروندان در قالب «گروه سرایندگان-کُر» می‎باشد که شامل آموزش در رقص و آواز (موسیقی) است (Hornblower and Et Al, ۲۰۱۴: ۲۵۹)؛ به همین خاطر، او معتقد است که «یک شخص زمانی از تربیت برخوردار است که توانسته باشد به اندازه‎ی کافی از آموزش موسیقایی گروه سرایندگان (کُر) برخوردار بوده باشد و در این بزم‎های رقص و شادمانی مشارکت کرده باشد» (Plato, ۱۹۹۷: ۶۵۴b). ازاین‌رو، برای افلاطون مهم‎ترین و تأثیرگذار‎ترین ابزار تربیت و به ارمغان آوردن نظم و هماهنگی در «پولیس»، «گروه سرایندگان-کُر» می‎باشد و این هدف با شرکت {یا گرد هم آمدن} در مراسم رقص «ὄρχησις/Orchēsis/Dance» و آوازᾠδή/Oidē/Song که به افتخار خدایان برگزار می‎شود، دست‌یافتنی است (Rocconi and Et Al, ۲۰۱۰: ۷).

افلاطون به منظور متقاعد کردن همه‎ی اعضای «پولیس» در اصول و تعالیمی که در «قوانین» تشریح کرده است از ابزار موسیقی که در نفس جوانان به راحتی نفوذ می‎کند، مدد می‎جوید و بدین منظور، سیستمی از «گروه سرایندگان-کُر» را طراحی می‎کند که بر اساس سن به ۳ دسته‎ تقسیم می‎شوند که (با وجود اختلاف سنی میان آنان) در اجرای سرود‎ها و رقص‎ها از نظم و هماهنگی خوبی برخوردارند (Peponi, ۲۰۱۳: ۱۱۴). افلاطون نخست از «گروه سرایندگان-کُر» کودکان نورسیده آغاز می‎کند که در خدمت «موزه‌ها/Muses»، الهگان شعر و موسیقی است به پیش می‎آیند. کودکان در این دوران ۶ تا ۱۸ سال باید تعالیمی که در دیالوگ «قوانین» بیان شده است (همچون توان بازشناسی آواز و رقص زشت از زیبا و کسب فضایل انسانی همچون عدالت) را به‌صورت آواز و رقص دسته‎جمعی برای همه‎ی شهروندان «پولیس» بخوانند و اجرا کنند (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۴c).

بیگانه شرایطی را فراهم می‎کند که برای جوانان ۱۸ تا ۳۰ سال نیز گروه سرایندگان «آپولون/Apollo»، خدای موسیقی و شعر تشکیل خواهد شد تا او را به «درستی/True» آنچه را که آن‌ها می‎گویند و صحت مضامین سرودهایی که اجرا می‎کنند به شهادت خواهند طلبید و درعین‌حال، حین اجرای این سرودها از آپولون تقاضا خواهند کرد تا اصولی را که بر نفس جوانان تأثیرگذار خواهد بود و آنان را به فضیلت و هماهنگی درونی سوق می‎دهد، فراهم کند و آن‌ها را در اعتقاد و اجرای صحیح آن اصول و عقاید معتقد و پایبند سازد (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۴c).

افلاطون با توجه به اهمیت نقش تربیتی موسیقی، پرورش ذوق و موسیقی کودکان و جوانان را بر عهده‎ی پیرمردان و سالخوردگان می‎گذارد؛ لذا به نظر او برای مردان ۳۰ تا ۶۰ سال نیز گروه سرایندگان «دیونوسوس/Dionysus» خدای انگور، شراب و تئاتر تشکیل خواهد شد تا همچون گروه‎های دیگر سرود و آواز بخوانند (Plato, ۱۹۹۷: ۶۶۴d). البته افلاطون تا حدودی توجه خود را بر موسیقی نوع سوم (دیونوسوس) متمرکز می‎کند، چراکه برای او تمرکز بر آن نوع موسیقی است که می‎تواند در تربیت اخلاقی کودکان و جوانان از بیشترین تأثیر برخوردار باشد. مردانی که در دسته‎ی کُر دیونوسوس حضور می‎یابند، نماینده‎ی آن دسته از شهروندانی هستند که به بلوغ کامل (بهترین عضو «پولیس» /τὸ ἄριστον τῆς πόλεως) دست یافته‎اند و می‎توانند زیباترین نوع موسیقی (ἡ καλλίστη ᾠδή) و آهنگ‎های مفید را اجرا کنند.

به اعتقاد بیگانه، این دسته‎ی کُر را می‎توان عنصری ضروری برای تربیت شهروندان به شمار آورد، چراکه با اجرای آهنگ‎های اصیل و زیبا می‎توانند عالی‎ترین تأثیر را بر روحیه و نفوس کودکان و جوانان بگذارند (Prauscello, ۲۰۱۴: ۱۶۰)؛ لذا افلاطون نشان می‎دهد که بهترین افراد «پولیس» باید وظیفه‎ی تربیت موسیقایی شایسته‎ی کودکان و جوانان را بر عهده بگیرند؛ چراکه این افراد (بزرگ‌سالان) در پرتو تربیت شایسته به طور کامل با وزن‎ها و ماهیت آهنگ‎ها و عناصر متشکله در آهنگ آشنایی دارند و از توان تمیز سرود‎های شایسته از ناشایست و قضاوت صحیح در باب موسیقی برخوردارند. به باور او، تنها در این صورت است که جوانان در سایه‎ی شریف‎ترین و عالی‎ترین موسیقی‎ها از تربیت شایسته برخوردار خواهند شد و به‌سوی فضیلتمندی به پیش خواهند رفت.

بنابراین، تمامی فرایند‎های گروه سرایندگان، ریتم (وزن) و هماهنگی موجود در آن‌ها در قالب یکی از اَشکال «پایدیا» مورد توجه افلاطون قرار می‎گیرد؛ در واقع او ایده‎ی تربیت موسیقایی گروه سرایندگان را به طور گسترده‎ای مورد بررسی قرار می‎دهد و نقش آنان را در تربیت، برقراری و ایجاد هماهنگی و شخصیت در شهروندان به‌خوبی تشریح می‎کند.

افلاطون تمام کوشش خود را صرف اصلاح نظام بیمار موسیقایی در «پولیس» مصروف می‎دارد و قوانینی هم که در این فرایند وضع می‎شوند در جهت رسیدن به وضع مطلوبی است که افلاطون مدنظر دارد؛ یعنی وضعی که در آن هریک از شهروندان عادت کنند تا هرچه بیشتر به نظم، هماهنگی، اعتدال و فضیلت روی آورند.

منابع:

Barker, Sir Ernest (۱۹۶۰). Greek Political Theory: Plato and His Predecessors, Methuen Publishing Ltd.
Baker Moore, Shannon (۲۰۱۵). History of Music, ABDO press.
Efland, Arthur (۱۹۹۰). A History of Art Education: Intellectual and Social Currents in Teaching the Visual Arts, Teachers College Press.
Heater, Derek (۲۰۰۴). A History of Education for Citizenship, Published By Routledge.
Hornblower, Simon and Et Al (۲۰۱۴). The Oxford Companion to Classical Civilization, Oxford University Press.
Peponi, Anastasia-Erasmia (۲۰۱۳). Performance and Culture in Plato’s Laws, Cambridge University Press.
Plato (۱۹۹۷). Complete Works, Edited By M. Cooper John, Hackett Publishing Co, Inc.
Prauscello, Lucia (۲۰۱۴). Performing Citizenship in Plato’s Laws, Cambridge University Press.
Rocconi, Eleonora and Et Al (۲۰۱۰). Music in Plato’s Laws, Ionian University Press.
Sharma, Yogendra K. (۲۰۰۲). The Doctrines of the Great Western Educators: From Plato to Bertrand Russell, Kanishka Publishers.

فرهنگ امروز/ علی اسلامی*دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.

آخرین اخبار